Sooreh النمل
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ طسٓ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَ كِتَابٖ مُّبِينٍ
1بنام خداوند بخشاينده مهربان؛ طس اين است آيتهاى قرآن و كتابى آشكار
هُدٗى وَ بُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ
2هدايت و بشارتى براى مؤمنان
ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَ هُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ
3آنان كه بپا مىدارند نماز را و مىدهند زكات را و ايشانند به آخرت يقين دارندگان
إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ
4همانا آنان كه ايمان نيارند به آخرت آراستيم براى ايشان كارهاى ايشان را پس ايشانند سرگردانان
أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَ هُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ
5آنانند كه براى ايشان است زشتى عذاب و ايشانند در آخرت زيانمندان
وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
6و همانا تو داده مىشوى قرآن را از نزد حكيمى دانا
إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ
7هنگامى كه گفت موسى به خاندانش كه احساس كردم آتشى زود است بيارم شما را از آن خبرى يا بيارم شما را اخگرى گيرانه شايد گرم شويد
فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَ مَنۡ حَوۡلَهَا وَ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ
8پس هنگامى كه بيامدش خوانده شد كه خجسته باد آنكه در آتش است و آنكه پيرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانيان
يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ
9اى موسى همانا منم خداوند عزتمند حكيم
وَ أَلۡقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَ لَمۡ يُعَقِّبۡ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
10و بيفكن عصاى خويش را پس گاهى كه نگريستش مىجنبد گوئيا مارى زبر و سبكخيز است بازگشت پشتكننده و به پشت برنگشت اى موسى نترس همانا نترسد نزد من فرستادگان
إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ
11مگر آنكه ستم كند پس جايگزين گرداند خوبى را پس از بدى كه منم همانا آمرزنده مهربان
وَ أَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَ قَوۡمِهِۦٓ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ
12و فرو بر دستت را در گريبان خود برون آيد درخشنده بىآزارى در نه آيت بسوى فرعون و قومش كه همانا بودند قومى فاسقان
فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ
13پس هنگامى كه بيامدشان آيتهاى ما روشن گفتند اين است جادويى آشكار
وَ جَحَدُواْ بِهَا وَ ٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَ عُلُوّٗا فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ
14و انكار كردند آنها را حالى كه يقين بدانها داشت دلهاى ايشان به ستم و سركشى پس بنگر چگونه بود فرجام تبهكاران
وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَ سُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗا وَ قَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
15و همانا ارزانى داشتيم به داود و سليمان دانشى و گفتند سپاس خداى را كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگان او مؤمنان
وَ وَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ وَ قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ
16و ارث برد سليمان از داود و گفت اى مردم آموخته شديم سخن مرغان را و داده شديم از همه چيز همانا اين است هر آينه فضلى آشكار
وَ حُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَ ٱلۡإِنسِ وَ ٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ
17و گردآورده شد براى سليمان سپاههايش از پرى و آدمى و مرغان پس ايشانند بازداشتشدگان
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَ جُنُودُهُۥ وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ
18تا گاهى كه آمدند بر دره مورچگان گفت مورچهاى اى گروه مورچگان درآئيد به نشيمنگاه خويش نبادا پايمالتان كنند سليمان و سپاهيانش و ايشان درنيابند
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَ عَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَ أَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَ أَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ
19پس لبخندى زد خندان از گفتارش و گفت پروردگارا توفيقم ده كه سپاسگزارم نعمتت را كه ارزانى داشتى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه شايستهاى كنم كه تو را پسند آيد و درآور مرا به رحمت خود در بندگان شايسته خويش
وَ تَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ
20و جست مرغان را پس گفت چه شودم نبينم هدهد را يا شده است از ناپيدايان
لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ
21همانا شكنجه كنمش شكنجهاى سخت يا سرش را برم يا آنكه بياردم فرمانى آشكار
فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَ جِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ
22پس درنگ كرد نه دور گفت فراگرفتم آنچه را فرانگرفتى آن را و آوردمت از سبا داستانى را يقين
إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَ أُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَ لَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ
23هر آينه يافتم زنى را كه پادشاه آنان بود و داده شده بود از همه چيز و بود او را تختى بزرگ
وَجَدتُّهَا وَ قَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ
24يافتمش با كسان خود سجده مىكردند براى خورشيد نه خدا و آراسته بود براى ايشان شيطان كردار ايشان را پس بازداشته بودشان از راه پس راه نمىبرند
أَلَّا يَسۡجُدُواْ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ يَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَ مَا تُعۡلِنُونَ
25چرا سجده نكنند براى خداوندى كه برون آرد نهانها را در آسمانها و زمين و مىداند آنچه را نهان كنيد و آنچه آشكار سازيد
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ
26خدا كه نيست خدايى جز او پروردگار عرش بزرگ
قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ
27گفت زود است بنگريم آيا راست گفتى يا بودى از دروغگويان
ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ
28ببر نامه مرا اين و بيفكنش بسوى آنان پس برگرد از ايشان و بنگر چه پاسخ گويند
قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ
29گفت آن زن اى گروه همانا به سويم افكنده شد نامهاى گرامى
إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَ إِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
30همانا آن از سليمان است و همانا آن است به نام خداوند بخشنده مهربان
أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَ أۡتُونِي مُسۡلِمِينَ
31كه برترى نجوئيد بر من و بيائيد مرا تسليمشوندگان
قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ
32گفت آن زن اى گروه دستورى دهيدم در كارم نبودهام برنده كارى تا شما گواهى دهيد
قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَ أُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ وَ ٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ
33گفتند مائيم خداوندان توانايى و دارندگان نيرويى سخت و كار با تو است پس بنگر تا چه فرمان دهى
قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَ جَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ وَ كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ
34گفت آن زن همانا شهان هر گاه به كشورى درآيند تباهش كنند و بگردانند مهتران مردمش را كهتران و بدينسان كار كنند
وَ إِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
35و همانا من فرستندهام بسوى ايشان پيشكشى پس نگرانم چه پاسخ آورند فرستادگان
فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُم بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ
36پس هنگامى كه بيامد سليمان را گفت آيا كمك كنيدم به مال همانا آنچه داد مرا خدا بهتر است از آنچه داد شما را بلكه شما خود را به پيشكش خويشيد شادمان
ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَ لَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَ هُمۡ صَٰغِرُونَ
37بازگرد بسوى ايشان كه همانا بياريم ايشان را لشگرهايى كه تاب نباشدشان بدانان و همانا برون رانيمشان از آن خوار حالى كه ايشانند سرافكندگان
قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ
38گفت اى گروه كدامين از شما آوردم تخت آن زن را پيش از آنكه بر من درآيند تسليمشدگان
قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَ إِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ
39گفت ديوى از پريان من آرمت بدان پيش از آنكه از جاى خويش خيزى و منم هرآينه بر آن توانايى امين
قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ
40گفت آنكه نزدش بود دانشى از كتاب من آرمت بدان پيش از آنكه بازگردد بسوى تو مژهات پس هنگامى كه نگريستش جايگزين نزد خويش گفت اين از فضل پروردگارم باشد تا بيازمايدم آيا شكر مىكنم يا كفران ورزم و آنكه شكر كند جز اين نيست كه براى خويشتن سپاس گزارد و آنكه كفران كند همانا پروردگار من است بىنيازى گرامى
قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِيٓ أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ
41گفت ناشناس داريد برايش تختش را بنگريم آيا رهبرى مىشود يا مىباشد از آنان كه رهبرى نشوند
فَلَمَّا جَآءَتۡ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِ قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَ وَ أُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَ كُنَّا مُسۡلِمِينَ
42پس گاهى كه بيامد آن زن گفته شد آيا چنين است تختت گفت گوئيا اين است آن و داده شديم دانش را پيش از آن و بوديم تسليمشدگان
وَ صَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ
43و بازداشتش آنچه بود مىپرستيد جز خدا همانا بود او از گروهى كافران
قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَ كَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَا قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَ أَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ
44گفته شد بدو به كاخ اندر آى پس گاهى كه نگريستش پنداشتش آبگيرى و برهنه ساخت ساقهاى خويش را گفت همانا آن است كاخى لغزنده ساخته از بلور گفت آن زن پروردگارا همانا ستم به خود كردم و اسلام آوردم با سليمان براى خدا پروردگار جهانيان
وَ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ
45و همانا فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه پرستش كنيد خدا را ناگهان ايشان دو گروهند ستيزهكنان
قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ
46گفت اى قوم من چرا مىشتابيد به بدى پيش از خوبى چرا آمرزش نمىجوئيد از خدا شايد رحم آورده شويد
قَالُواْ ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَ بِمَن مَّعَكَ قَالَ طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ
47گفتند به فال بد گرفتيم تو و آنان را كه با تو هستند گفت همانا فال بد شما نزد خدا است بلكه شمائيد گروهى گرفتارشدگان (يا آزمودگان)
وَ كَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَ لَا يُصۡلِحُونَ
48و بودند در شهر نه تيره كه تبهكارى مىكردند در زمين و اصلاح نمىكردند
قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَ أَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَ إِنَّا لَصَٰدِقُونَ
49گفتند سوگند ياد كنيد به خدا كه شبيخون آريم بر او و خاندانش و سپس گوئيم به ولى او كه نديديم (يا گواهى نداديم) هلاك خويشاوندش را (يا خاندانش را) و هر آينه مائيم راستگويان
وَ مَكَرُواْ مَكۡرٗا وَ مَكَرۡنَا مَكۡرٗا وَ هُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ
50و آوردند نيرنگى و آورديم نيرنگى و آنان درنيافتند
فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَ قَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ
51پس بنگر چگونه شد فرجام نيرنگشان كه واژگون ساختيم ايشان را با قومشان همگى
فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ
52پس اينك خانههاى آنان فرود آمده بدانچه ستم كردند همانا در اين است نشانيى براى گروهى كه مىدانند
وَ أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ
53و نجات داديم آنان را كه ايمان آوردند و پرهيزكارى مىكردند
وَ لُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَ أَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ
54و لوط را هنگامى كه گفت به قوم خود آيا مرتكب فحشا شويد (ناشايست را آوريد) و شمائيد بينايان
أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ
55آيا شما با مردان گردائيد به شهوت نه زنان بلكه شمائيد گروهى نادانان
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ
56پس نبود پاسخ قومش جز آنكه گفتند برون كنيد خاندان لوط را از شهر خويش كه ايشانند مردانى پاكيزگىجويان
فَأَنجَيۡنَٰهُ وَ أَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ
57پس رهانيديم او و خاندانش را مگر زنش كه مقدر گردانيديم او را از گذشتگان
وَ أَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗا فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ
58و باريديم بر آنان بارانى پس چه زشت است باران بيمدادگان
قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ
59بگو سپاس خدا را و سلام بر بندگان او كه برگزيده است آيا خدا بهتر است يا آنچه شرك مىورزند
أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضَ وَ أَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ
60يا آنكه آفريد آسمانها و زمين را و فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بدان باغستانى خرم نرسد شما را كه برويانيد درختش را آيا خدايى است با خدا بلكه ايشانند قومى كجروان
أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَ جَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَ جَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًا أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ
61يا آنكه گردانيد زمين را آرامشگاهى و گردانيد ميان آن جويهايى و گردانيد براى آنها لنگرهايى و گردانيد ميان دو دريا فاصلى (ديوارى) آيا خدايى است با خدا بلكه بيشترشان نمىدانند
أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَ يَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ
62يا آنكه اجابت كند بيچاره را گاهى كه خواندش و بگشايد رنج را و بگرداند شما را جانشينان زمين آيا خدايى است با خدا به كمى يادآور شويد
أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَ ٱلۡبَحۡرِ وَ مَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ
63يا آنكه هدايت كند شما را در تاريكيهاى دشت و دريا و آنكه بفرستد بادها را مژدهاى پيش روى رحمتش آيا خدايى است با خدا برتر است خدا از آنچه شرك ورزند
أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ
64يا آنكه آغاز كند آفرينش را سپس برگرداندش و آنكه روزيتان دهد از آسمان و زمين آيا خدايى است با خدا بگو بياريد دستاويز خود را اگر هستيد راستگويان
قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَ مَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ
65بگو نداند آنكه در آسمان و زمين است نهان را بجز خدا و درنيابند كى (چه هنگام) برانگيخته شوند
بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَا بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ
66بلكه رسيد دانش ايشان در آخرت بلكه ايشانند در شكى از آن بلكه ايشانند از آن كوران
وَ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَ ءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ
67و گفتند آنان كه كفر ورزيدند آيا گاهى كه شديم خاك و پدران ما آيا مائيم هر آينه برونآوردگان
لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ
68همانا وعده داده شديم اين را ما و پدران ما از پيش نيست اين جز افسانههاى پيشينيان
قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ
69بگو بگرديد در زمين پس بنگريد چگونه بود فرجام گنهكاران
وَ لَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَ لَا تَكُن فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ
70و اندوهگين نباش بر ايشان و نباش در تنگنايى از آنچه نيرنگ آورند
وَ يَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ
71و گويند كى (چه هنگام است) اين وعده اگر هستيد راستگويان
قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ
72بگو اميد است نزديك باشد براى شما پارهاى از آنچه شتاب مىجوئيد
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَ لَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ
73و همانا پروردگار تو داراى فضلى است بر مردم و ليكن بيشترشان سپاس نگزارند
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَ مَا يُعۡلِنُونَ
74و هر آينه پروردگار تو مىداند آنچه را نهان كند سينههاى ايشان و آنچه آشكار كنند
وَ مَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ
75و نيست ناپيدايى در آسمان و زمين مگر در كتابى است هويدا
إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَكۡثَرَ ٱلَّذِي هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ
76همانا اين قرآن مىسرايد بر بنى اسرائيل بيشتر آنچه را ايشانند در آن اختلافكنندگان
وَ إِنَّهُۥ لَهُدٗى وَ رَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ
77و همانا آن هدايت و رحمتى است براى مؤمنان
إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُم بِحُكۡمِهِۦ وَ هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ
78همانا پروردگار تو حكومت مىكند ميان ايشان به حكم خود و او است عزتمند دانا
فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ
79پس توكل كن بر خدا كه تويى بر حق هويدا
إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَ لَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ
80هرآينه نشنوانى تو مردگان را و نشنوانى به كران بانگ را گاهى كه برگردند پشتكنان
وَ مَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ
81و نيستى تو هدايتكننده كوران را از گمراهى خود نشنوانى جز آن را كه ايمان آرد به آيتهاى ما پس ايشانند تسليمشدگان
وَ إِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُكَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ
82و گاهى كه فرود آيد بر ايشان سخن برون آريم براى ايشان جنبندهاى را از زمين سخن گويد با ايشان كه بودند مردم به آيتهاى ما يقين نمىآوردند
وَ يَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ
83و روزى كه برانگيزيم از هر امتى گروهى را از آنان كه تكذيب كنند به آيتهاى ما پس بازداشت شوند
حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بَِٔايَٰتِي وَ لَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
84تا گاهى كه آيند گويد آيا تكذيب كرديد آيتهاى مرا و فرانگرفتيد آنها را به دانش يا چه بود آنچه مىكرديد
وَ وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَ
85و فرود آمد بر ايشان سخن بدانچه ستم كردند پس ايشان سخن نگويند
أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِيَسۡكُنُواْ فِيهِ وَ ٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ
86آيا نبينند كه ما نهاديم شب را تا آرامش كنند در آن و روز را روشن همانا در اين است آيتهايى براى گروهى كه ايمان آرند
وَ يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ
87و روزى كه دميده شود در صور پس بميرند از هراس آنان كه در آسمانها و آنان كه در زمينند مگر آنكه خواهد خدا و همه بيايندش سرافكندگان
وَ تَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ
88و بينى كوهها را پنداريشان خشك بر جاى خود حالى كه مىگذرند همانند گذشتن ابر ساخت خدايى كه درست كرد همه چيز را همانا او آگاه است بدانچه مىكنيد
مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَ هُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ
89آن كو نكويى آرد پس او را است بهتر از آن و ايشانند از هراس در آن روز ايمنان
وَ مَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
90و آنكه بدى آرد پس بروى افتد چهرههاى آنان در آتش آيا پاداش داده مىشويد جز آنچه را بوديد مىكرديد
إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِي حَرَّمَهَا وَ لَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖ وَ أُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ
91جز اين نيست كه فرمان داده شدم كه پرستش كنم پروردگار اين شهر را آنكه حرامش گردانيد و براى او است همه چيز و دستور داده شدم كه باشم از اسلامآرندگان
وَ أَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦ وَ مَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ
92و آنكه بخوانم قرآن را پس آنكه رهبرى شود جز اين نيست كه رهبرى شود براى خويشتن و آنكه گمراه شود بگو جز اين نيست كه منم از ترسانندگان
وَ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
93و بگو سپاس خداى را زود است بنماياندتان آيتهاى خويش را تا بشناسيد آنها را و نيست پروردگار تو ناآگاه از آنچه مىكنيد